معنی ازتنقلات تابستانی
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) منسوب به تابستان صیفی لباس تابستانی خانه تابستانی.
لغت نامه دهخدا
تابستانی. [ب ِ / ب َ] (ص نسبی) منسوب به تابستان، صیفی. آنچه که مخصوص این فصل باشد: خانه ٔ تابستانی. لباس تابستانی. ازض ٌ مصیفه، زمین تابستانی. (منتهی الارب). مکان ٌ مصیف، جای تابستانی. (منتهی الارب). مکان ٌ مصیوف، جای تابستانی. (منتهی الارب).
خانه ٔ تابستانی
خانه ٔ تابستانی. [ن َ / ن ِ ی ِ ب ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) خانه ای که در تابستانها برای زیست اختیار کنند. مصیف. (دهار).
فرهنگ واژههای فارسی سره
فرویشهای تابستانی
فارسی به عربی
فارسی به آلمانی
مترادف و متضاد زبان فارسی
تابستانه،
(متضاد) زمستانی، صیفی،
(متضاد) شتوی
فارسی به ایتالیایی
estivo
واژه پیشنهادی
خان غرد
معادل ابجد
1913